کد آهنگ

به پا-ت می افتم!

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ق.ظ


نمی خوابم!

به مو-ت قسم نمی خوابم...

لای پنجره را باز گذاشتم به هوا-ت.

تنبورم را از لای ترمه درآوردم- کوکش کردم-گذاشتمش توی طاقچه...

توی این خرتوخری ؛ نفت خریدم از دروازه! ریختم توی حلق چراغ

نان داغ خریدم از نانواییِ توی فرودگاه!

توی این گرما که خَر تب میکند؛ ژاکت خاکستری ام را پوشیده ام...

این همه راه رفته ام تا آسمان هشتم، ابرِ باران خریدم برا-ت؛ آویزان کردم توی اتاق!

بهار نارنج پاشیدم کف ایوان!

با پله ها ، با درب چوبی اتاق، با عنکبوت آویران توی طاق، با گل های قالی؛ چهار ساعت ونیم مراسم استقبال را تمرین کرده ایم!

این نصفه شبی موها-م را ژل زدم!

هر چه استاد خوانده بود در دستگاه شور؛ جمع کردم، آماده،ریختم روی دسکتاپ! 

بیا؛

بگذار همین چند چکه آبرو بماند برا-م توی اتاق!

وقت هست هنوز تا سحر

قرارمان که نرفته یادت نگار؟

::

نمی خوابم؛

به تابِ موت قسم؛ نمی خوابم

هرچند...

::

گله ای نیست...

بغضم را به آسانی قورت دادن یک قورباغه می خورم!

و به حرمت روزهای پاییز سکوت می کنم

هر چند ؛ بهار و پاییز ندارد؛

اکسیژن اتاقم همیشه همین قدر کم است؛ وقتی تو خیال آمدن نداشته باشی...



.:.

پ ن: بیا به نزد من امروز و در کنار من امشب .... که دیده خواب نکرده ست در انتظار تو دوشم


  • ۹۳/۰۷/۰۹
  • سعید کریمی

نظرات (۷)

  • ترنم چماق
  • عالی 
    پاسخ:
    جات
    خالی

    به قول یکی از دوستان شوخی میکرد! و میگفت:
    سِی؛
    چُی؛ سیگار
    چُی؛ سیگار
    چُی؛ سیگار...
    :)
    اکسیژن اطاقم همیشه همین قدر کم است
    وقتی تو خیال آمدن نداشته باشی...
    اینش عالی بود...
    پاسخ:
    هیچی اش خوب نبود
    باور کن دیگه 
    دلتان گرم باشد، صبور و مثل همیشه امیدوار که در راه است...
    او هم تاب ندارد که چشم انتظاری شما را ببیند!

    او می آید و شما نه به نمایش که باشکوه و فر برایش مراسم استقبال را برپا می کنید.

    آن وقت تمامی گل های سرخ فام قالی بوی عطر بهار نارنج را تقدیمتان میکنند...
    آن وقت ترمه و اطلسی به وجد می آیند و با نوای دلنشین استاد هم آوایی و عطر افشانی میکنند

    و آن وقت...
    و...
    ...
    پاسخ:
    حالا تا آن وقت...

    ممنون که امید میدید
    دلتنگ که باشی با اشاره ای سرازیر میشود، قطره های شور...
    کاری ندارد نگار تو را بگویند یا نگار خودشان را!

    مهم درد است که مشترک است و درمان که ...

    ولی چه زیبا گفتید که حاکم اوست و تصمیم با خودش!

    به قول دوستی...

    پای تو
    به زندگیم
    باز شد
    تا خدا
    ثابت کند
    مشرکم...!
    پاسخ:
    پای تو
    به زندگیم 
    باز شد
    تا خدا
    ثابت کند
    مشرکم...!

    !!!!
    اوهوم
    واقعا زیبا نوشتید.
    پاسخ:
    واقعا 
    چشم ها-تون زیبا میبینه


    سلام
    عالی بود...
    پاسخ:
    چیش؟
    این که تا صبح چشمم به پنجره بود؟!...
    این نگار  در به در دل ریش ، چه کند آخر؟ برود دست از سر خیالتان بردارد؟یا بیاید؟
    پاسخ:
    حاکم اوست...
    تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.