کد آهنگ

مبارکت؛ چشم ها-ت را که باز کردی...

شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ق.ظ


فرودگاه مهرآباد روی صندلی نشسته ام

یک خانمی خیلی لفظ قلم اعلام می کند که وقت پرواز است، بعد تند تند یک مشت انگلیسی بلغور می کند!

و من دستم را میگیرم به دسته ی صندلی و بلند میشوم...

::

یکی می آید و با من حرف می زند

تا یک قسمتی از حرف هاش را می شنوم و مابقی را فقط سوت ممتد میشنوم و نگاه میکنم بهش!

و من یخ می زنم

یک چیزی را تحویل می گیرم

زانوهام می لرزد ؛ خیلی.

و دیگر چیزی یادم نمی آید

::

حالا توی رختخواب تازه یخم وا میشود

 فشار میآورم به مخ معیوبم، کم کم یادم می آید بعضی نوشته های روی بسته را؛

Blood: B+

Age:36

Length:180

containing: LIVER

 



.:.

پ ن: می گفت متعلق است به یک خانم جوانی!

امروز صبح تصادف کرده توی یکی از خیابان های غرق دود تهران! ظهر مرگ مغزی شده و غروب کبدش کادوپیچ شده توی دست راست من و شب توی وجود یکی دیگر روی یکی از تخت ها توی شیراز...

پ ن2: دستهام تا به حال چیزی به این سنگینی بلند نکرده بود ... حرمت داشت برام خیلی...

پ ن3: دنیا چقدر کوچک و چقدر پیچ در پیچ است؛

پ ن 4: و من حمال یک زندگی شدم ... هدیه ی خدا-م مبارکم!

 پ ن 5: حالا که محمدِمن رفته میفهمم ارزش زنده بودن را... کاش میشد قلبم را بدهم به محمدم تا فقط یک بار دوباره چشم ها-ش را باز کند برای دلم...

پ ن6: و گریه ی مرد که دیدن ندارد؛ نامحرم است حتی برای چشم های خاموش لامپ آویزان از سقف!

پ ن7: هدیه کنید یک صلوات و یک سوره فاتحه.


  • ۹۳/۰۹/۰۱
  • سعید کریمی
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.