بر سوخته ی تو آب واجب...
پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹ ق.ظ
دستم سوخت...
شیر آبی که یک سرپوش آبی رنگ دارد را باز می کنم
و دستم را با عجله می گیرم زیرش!
::
دستم را سریعتر میکشم عقب...!
یاد خودم می افتم که هیچ چیزم به هیچ چیزم نمی خورد!
که هیچ چیزم مثل آدم نیست!
.:.
پ ن : که بعدش خسته تر دوباره بغض می کنم می شینم یک گوشه ای!
- ۹۳/۰۸/۲۲