کد آهنگ

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

من یک معذرت خواهی به تو بدهکارم

البته یکی که نه. به تعداد تمام نداشته هایم.

ببخش اگر بلد نیستم آدرس رستوران های باکلاس شهر را.

ببخش اگر اسم ادکلن های مارک را نمی دانم.

اگر کوچه پس کوچه های تهران را نمی شناسم.

معذرت می خواهم اگر از موزیک های باشگاه های تناسب اندام خوشم نمی آید.

که هنوز که هنوز است فرق دایرکت و تگ را نمی دانم.

ببخش اگر اسم آلبوم جدید خواننده ها را بلد نیستم.

عموی خدا بیامرزم می گفت باید گرگ بود توی این دوره زمانه. نفهمیدم منظورش را.اما ببخش اگر که لااقل همین را هم بلد نیستم.


ببخش اما...

خوب بلدم قفسه ی کتاب هایت را مرتب کنم

تمام کتاب های کتابخانه ات را تا آخر خوانده ام

سرنوشت شازده کوچولو را می دانم

خوب بلدم تا تو از دانشگاه میرسی خانه را برق بیندازم

کتری را باربگذارم.


بلدم برای دخملمان قصه بگویم

بلدم بی که بگویی حس کنم دلتنگی هایت را.

بلدم از صورت قاب عکسمان روی گلمیز گرد بگیرم.

بلدم قند توی دلم آب شود از بهانه گیری های دلچسب کودکانه ات

یاد گرفته ام کفش هایت را واکس بزنم

تیراندازی ام با ژ-سه خوب است، سه روز مرخصی تشویقی گرفته ام برا-ش

باور کن تمام غزلیات عاشقانه ی سعدی را حفظم.

لالایی هم بلدم چندتا؛ برای شب هایی که بغض داری

بلدم غرق شوم توی امواج موها_ت. 

یادگرفته ام دعای عهد را بعد نماز صبح فراموش نکنم

چای دارچین بلدم دم کنم . همین طور با هل و زعفران هم.

راز رنگ ها را میشناسم.

باور کن رمان شرق بنفشه را از بر میخوانم.


حواست باشد این یکی را کسی نفهمد؛

اما من یواشکی از اردوی جهادی پارسال سی چهل تا رفیق به درد بخور پشت کوهی دارم.

همان جا که خدایشان با خدای شهر ما فرق دارد . همان جا که لامپ نیست. مترو نیست.

همانجا که خر هست.آتش هست.عشق هست.صفا هست.وفا هست.

شاید کله شان گنده نباشد.اما خب دعا کردن که بلدند


راستی یادم آمد

این را از خودت یاد گرفته ام؛ که وقتی خسته ای چطور سرت را روی زانوهام بگذارم.

جادوی نگاهت را رمزگشایی کنم

بلدم با اخمت بمیرم.

با لبخندت متولد شوم.

بلدم اسفند دود کنم شب های جمعه به عشق کربلا.

با گوشی هم بلدم حتی؛ عکس های قشنگ بگیرم از_ت. چاپ کنم، بزنم توی اتاق.

لقمه ی حلال بلدم بگذارم سر سفره کوچمان.

بلدم ابوحمزه خواندن را دوست داشته باشم

بلدم از تک تک ثانیه های با هم بودنمان خاطره بنویسم

بلدم با بچه های افغانی پشت حرم گل کوچک بازی کنم

عطر گل محمدی ناب را می شناسم

بلدم فیلم بازی نکنم

بلدم شبیه خودم باشم

بلدم بفهمم ات.

نقاشی ام هم خوب است؛

میتوانم بی انکه نگاهت کنم چشم هایت را نقاشی کنم

بلدم تب کنم از دوری ات

بلدم دروغ نگویم اصلا

بلدم دوستت داشته باشم

بلدم خیلی دوستت داشته باشم



  • ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۱
  • سعید کریمی