گفتم؛
میایی- می شینی پای حرف هام
گفتم میایی؛ بنفشه ها مست می شوند و شقایق ها
سیاهیِ داغ از دلشان پاک میشود.
گفتم میایی میشوی -سایه ی سرم- میشوی آقابالاسرم. گفتم میایی قرص میشود به قرص ماهت دلم
گفتم میایی- دستم را میگیری میبری لابلای گلهای
میمون! میبری معرفی ام می کنی به خورشید! میایی میشوی پارتیم- میبری پیش همان که توی
آموزش پرورش ازهمه رییس تر است و میگویی این میخواهد معلم بشود!
و بعد ازآن طرف میرویم پشت ارگ از دکان شکرفروش
برایم بستنی میخری.
بعد توی پیاده رو همه ی تومویی های پسرک دستفروش را یکجا می
خری نگه میداری تا بدهی به دخترک های سرطانی که از بوی آمدنت موهاشان دارد
درمیآید! که کم کم دارد میشودگیس!
بعد از ساحلی میرویم چهارراه حافظیه. بعد توی خیابان من دستت را محکم میگیرم و سرم را
بالا؛ تا همه بفهمند ما با همیم!
بعد از کنار فالفروش رد میشویم و از گرد قبا-ت فال ها همه شان یکی میشوند و همه ی مرغ عشق ها دوباره متولد میشوند و میشوند پرستو!
توی آسمان میشوند نقطه، یکنفس میروند تا هند! میروند تا استرالیا!
بعد بدون بلیط میرویم حافظیه! بعد ترمه پهن می کنیم و می نشینیم روی حوض فیروزه ای وسط
حیات!
بعد ماهی ها می آیند دورمان
بعد فواره ها می آیند دورمان
بعد سکه های توی حوض می آیند دورمان!
بعد دست میکنی توی بقچه ات قیسی و برگه هلو در
می آوری می دهی به ماهی ها و اندکی شجاعت موج که از اقیانوس آرام آوردی میدهی به
فواره ها و کمی عشق می پاشی روی سکه ها!
بعد من مثل ندیدپدیدها تبلتم را درمی آورم و عکسهام
را نشانت می دهم؛ عکس هایی را که وقتی نبودی مثل خل و چل ها با
سرو گرفتم
بعد تو ذوق میکنی! بعد من ذوق میکنم که تو ذوق میکنی.
بعد زیر چشمی نگا-ت میکنم وقتی ذوق میکنی؛ بعد
یکدفعه گونه هام تر میشوند
بعد یکدفعه نگام میکنی و میفهمی که داشتم نگا-ت
میکردم...
بعد لبخند میزنی. بعد من کارخانه ی قند توی دلم آب میشود!
بعد من بلند بلند میخندم
بعد خنده هام یواش یواش آرام میشود... بعد یکدفعه خیلی موءدب میشوم!
بعد یکدفعه ساکت میشوم...بعد یک دفعه تمام شهر ساکت میشود...
بعد نگاه میکنیم به هم... بعد من میشوم پر از شرم...
بعد من سرم را میندازم پایین؛ بعد میگویم:
آن شب که خوابتان را دیدم تا ظهر فلج شده بودم! بعد پاشدم به زور کوچه را جارو زدم. کف ایوان را دستمال کشیدم. اتاقم را مرتب کردم
گفتم میایی شاید...
بعد من دیگر نمی توانم حرف بزنم
بعد میگویی ... میشه گریه نکنی؟
بعد من بیشتر گریه میکنم...
پ ن: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم ...
پ ن 2: هیچ کس یعنی هیچ کس : حتی اون - حتی اون - حتی این - حتی اون
پ ن 3: عصر جمعه گلودردم شدیدتر میشود