نمی خوابم!
به مو-ت قسم نمی خوابم...
لای پنجره را باز گذاشتم به هوا-ت.
تنبورم را از لای ترمه درآوردم- کوکش کردم-گذاشتمش توی
طاقچه...
توی این خرتوخری ؛ نفت خریدم از دروازه! ریختم توی حلق چراغ
نان داغ خریدم از نانواییِ توی فرودگاه!
توی این گرما که خَر تب میکند؛ ژاکت خاکستری ام را پوشیده ام...
این همه راه رفته ام تا آسمان هشتم، ابرِ باران خریدم برا-ت؛ آویزان کردم توی
اتاق!
بهار نارنج پاشیدم کف ایوان!
با پله ها ، با درب چوبی اتاق، با عنکبوت آویران توی طاق، با گل های قالی؛ چهار ساعت
ونیم مراسم استقبال را تمرین کرده ایم!
این نصفه شبی موها-م را ژل زدم!
هر چه استاد خوانده بود در دستگاه شور؛ جمع کردم، آماده،ریختم
روی دسکتاپ!
بیا؛
بگذار همین چند چکه آبرو بماند برا-م توی اتاق!
وقت هست هنوز تا سحر
قرارمان که نرفته یادت نگار؟
::
نمی خوابم؛
به تابِ موت قسم؛ نمی خوابم
هرچند...
::
گله ای نیست...
بغضم را به آسانی قورت دادن یک قورباغه می خورم!
و به حرمت روزهای پاییز سکوت می کنم
هر چند ؛ بهار و پاییز ندارد؛
اکسیژن اتاقم همیشه همین قدر کم است؛ وقتی تو خیال آمدن نداشته
باشی...
.:.
پ ن: بیا به نزد من امروز و در کنار من امشب .... که دیده خواب نکرده ست در انتظار تو دوشم